یکی از پدیده‌های پراهمیت در قلمرو دانش و فلسفه اجتماعی، پدیده مشارکت است. نگره‌های توسعه، مشارکت را یکی از برجستهترین ویژگی در این مورد به شمار می‌آورد. نگاهی به کشورهای پیشرفته نشانگر آن است که مردم‌شان در برابر سرنوشت اجتماعی خویش بی‌کنش نیستند.

شکافی که ندانم‌کاری در مشارکت اجتماعی پدید می‌آورد

سلامت نیوز:یکی از پدیده‌های پراهمیت در قلمرو دانش و فلسفه اجتماعی، پدیده مشارکت است. نگره‌های توسعه، مشارکت را یکی از برجستهترین ویژگی در این مورد به شمار می‌آورد. نگاهی به کشورهای پیشرفته نشانگر آن است که مردم‌شان در برابر سرنوشت اجتماعی خویش بی‌کنش نیستند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اطلاعات ،در کل مشارکت مردم، افزون بر قلمروهای داخلی، در جهان نیز بازتابش خوبی دارد.مشارکت برخاسته از سرشت اجتماعی انسان و سودوزیان برآمده از آن است. مشارکت در انسان‌های اجتماعی، همسازی پدید می‌آورد که در پی‌اش باید این «همبسته‌بودن» را ره‌بان بود و ارزش‌هایش را پاس‌داشت.

کوتاهی

در باره گونه‌های مشارکت از دکتر حمیدرضا خانکه(رئیس مرکز تحقیقات سلامت و بلایای علوم بهزیستی و توانبخشی و قائم‌مقام سازمان اورژانس در امور بحران) می‌پرسم، پاسخ می‌دهد: «دو گونه مشارکت مردمی هست، یکی نوع آموزش‌دیده و متخصص‌اند که رایج در آلمان، ژاپن و امریکا و استرالیا است؛ و گونه دوم، آموزش‌ندیده که قصد کمک‌دادن دارند ولی اختلال ایجاد می‌کنند، که همانا امدادگران خودخوانده‌اند.»

«در کشور ما بیشتر داوطلبین خودخوانده رایج است که نشان می‌دهد سازمان‌های امدادرسانی، اورژانس یا هلالاحمر در هدایت و نگهداری داوطلبین موفق نبوده‌اند.»

«برای همین وقتی رخدادی پیش می‌آید در مشارکت‌های مردمی، گونه‌ای خودجوشی و کمک بدون برنامه‌ریزی است؛ چرا چون در برنامه‌ریزی و ساماندهی اینان موفق نبوده‌ایم و سبب شده که یک بی‌اعتمادی در سطح جامعه گسترش یابد؛ که باید هم برای آن(خودانگیختگی نابسامان) و هم با این ایجاد بی‌اعتماد افکنی فکری شود.»

آسیبهای در راه

«پیامدهای امدادگری خودخوانده، به جامعه دو تا آسیب می‌زند، آسیب به خود و به دیگران. این‌ها به محل رخداد هم که می‌روند، اول این که منابع در اختیارشان نیست و دوم این که سربار سامانهها می‌شوند.» این سخنان دکتر خانکه در مورد آموزش‌ندیده‌ها است: «در همه رویدادها، مداخلهها می‌تواند آسیب بزند. کسی می‌گوید دوره پزشکی دیده؛ ولی هنگامی که پای عمل به میان می‌آید، روشن میشود که منظورش دوره کمکهای اولیه بوده است و آسیب میزند.

(نه این که دروغ گفته باشد؛ بلکه نتوانسته منظور خود را برساند!) یا کسی که دوره سخت آواربرداری را ندیده، تنها با تکیه به زور بازو، در این کار دخالت می‌کند هم به خود و هم به درماندهِ زیر آوار، آسیب می‌زند.دوره‌ندیده‌ها و متخصصنشده‌ها در فرایند خدمات‌رسانی هم بی‌نظمی و هم بی‌اعتمادی ایجاد میکنند و جو روانی را نیز به هم می‌ریزند.»

«همیشه مشارکت مردمی در کشور سفارش میشود و برای همین کسانی یافت می‌شوند که می‌توانند ادعا کنند یک‌تنه از پس از هر کاری برآیند؛ این‌ها سبب بدترشدن وضعیت می‌شود.جان کلام این که مشارکت‌های مردمی باید در چارچوب سازمان‌های مردم‌نهاد یا گروه‌های محلی با آموزش تخصصی و دریافت گواهی‌نامه ساماندهی شوند. تنها هنگامی که آنان تخصص می‌یابند، میتوان به وقت نیاز از تخصص‌شان بهره گرفت.»

«ما شمار زیادی پزشک و پرستار در کشور داریم که می‌توان تعهد لازم را از محل کارشان گرفت تا وقتی که مورد نیازند، در محل کار خود غیبت نخورند؛ ولی متاسفانه سازمان نظام پرستاری این تعهد را نداده که اینان در خدمت ما باشند؛ بنابراین اگر محل کار را ترک کنند، غیبت می‌خورند؛ ما نیز سازوکاری نداریم که اینان را به خدمت بگیریم یا حمایت کنیم؛ هنگامی که آنان را میفرستیم به محل رویداد، سیستم بیمه‌ای نداریم که از اینان حمایت کنیم.»

«پس در کشور در کل، بیشتر کمکها خودخوانده بوده و در حجم زیادی نیز آسیب‌رسان است که باید برای این وضعیت فکری بشود.»

«کشوری مانند آلمان با جمعیتی برابر ما، یکمیلیون و ۲۸۰ هزار داوطلب در تخصصهای گوناگون دارد؛ در حالی که در کشور ما این عدد بسیار پایین است.»

«در الگوی آلمانی، هرکس در تخصص کار روزانه خودش داوطلب است؛ پزشک، آهنگر، راننده. برای نمونه به یک جوشکار داوطلب، آموزش کمک‌های اولیه داده نمیشود.

این‌ها کمک می‌کند هنگامی که رهسپار قلمروهای رخداد میشوند در راستای تخصص خود به خدمت گرفته شوند و کمک کنند و خدمات را راحتتر انجام دهند و خدمات مورد نیاز مردم را تامین کنند؛ چون مردم تنها نیاز به پزشک و پرستار ندارند؛ مردم نیاز به مکانیک و برقکش دارند؛ همه مردم میتوانند موثر باشند و به آسیبدیدگان یاری برسانند.»

«بی‌اعتمادی بیشتر زاده سازماندادن داوطلبین و اطلاع‌رسانی بد و غیرشفاف است. یک اصطلاحی است اطلاعرسانی خطر» که از سوی یک سازمان خبری باید متناسب با نیاز، خبر به جامعه فرستاده شود؛ که اینک چنین کاری انجام نمی‌شود و همین سوتفاهم ایجاد می‌کند و منجر به بیاعتمادی اجتماعی می‌شود. شبکههای اجتماعی نیز با شایعات خود به بی‌اعتمادی دامن میزنند.»

کوتاهی آگاهیرسانی

این خواست مردم باید پذیرفته شود که بدون به میان‌آمدن نام‌شان، بدانند کمک‌هاشان به کجا رفته. دکتر خانکه در آنی مورد میگوید: «مردم دوست دارند کمکی که می‌دهند، شفاف ببینند کجا هزینه میشود.

خیلی مواقع سازمانهای رسانه‌ای نتوانسته مسیر رهسپاری کمکهای مردمی را به گونه‌ای شفاف آگاهی‌رسانی کند؛ یا نهادها داوطلبین را با گام نخست‌ که آموزش است، سازمان بدهند. شوربختانه آگاهی‌رسانی نشده و برای همین مردم در سپردن کمک‌ها به نهادهایی مانند هلال احمر توجیه نشده‌اند.»

«خوی و فرهنگ ایرانی‌ها با احساسات تند همراه است و از رنج آسیبدیدگان متاثر میشوند و در چارچوب قرارنگرفتن، بیبرنامگی را تشدید می‌کند. از دیگرسو بی‌اعتمادی، بستریشده که مردم زیاد تمایل برای در چارچوب قرارگرفتن نداشته باشند.»

همانند گلبول‌های سرخ وسفید

در مشارکت و پذیرش و مسئولیت اجتماعی همه انسانها ناگزیر از همکاری‌اند. این سرسپاری، شاید در چارچوب روشنی انجام گیرد مانند بسیاری از رفتارهای اخلاقی و اجتماعی که گاه ساختار حقوقی و اقتصادی به خود می‌گیرد.

ناهید فرجامی- کارشناس ارشد علوم اجتماعی می‌گوید: «انسان‌های جامعه به سبب دارابودن نقش‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود همانند گلبولهای سرخ و سفید بدن‌اند. همانگونه که افزایش یا کاهش گلبولها به بدن آسیب میرساند، نارسایی در مشارکت اجتماعی نیز ادامه زندگی را دستخوش ناپایداری می‌سازد تا آنجا که اگر گنجای(بعد) اجتماعی آن از اهمیت بیافتد، دیگر اجتماعی وجود نخواهد داشت.»

«مشارکت ارزشمند زمانی رخ می‌دهد که جوشش آن از نهاد انسان و اندیشه او باشد نه به زور. همان‌گونه که انگیزه کسب درآمد، چند سرمایه‌گذار را به ایجاد هسته یک شرکت وا میدارد، انسان‌های یک جامعه نیز باید احساس کنند که همکاری اجتماعی آنان میتواند چالش‌هایی را از میان بردارد. این احساس را باید نهاد‌های فرهنگی در انسان‌ها پدید آورند.»

«نگره‌پردازان در تفهیم اهمیت مشارکت اجتماعی، کارهای زیاد کرده‌اند و راهکارهایی را ارایه داده‌اند و با پافشاری بر این مهم که مشارکت، بنیاد جامعه است.»

«یک جامعه پوینده همیشه آگاه است. مفهوم این آگاهی این است که در داخل چه می‌گذرد و چگونه باید بگذرد و می‌داند که از خارج چه وارد می‌شود و چگونه باید با آن کنار آمد یا برخورد کرد.»

«امروز در نگره‌های توسعه، مشارکت را یکی از برجسته‌ترین‌های نشانگان پیشرفت می‌دانند. با نگاهی به کشورهای پیشرفته دریافت می‌شود که مردم این جامعهها در برابر سرنوشت اجتماعی خویش بیتفاوت نیستند.»

«مشارکت مردم افزون بر قلمرو درون‌کشوری، در گستره جهانی نیز اهمیت مییابد. توسعه‌یافتگی سبب انگیزش دیر کشور‌ها برای همکاری با یک جامعه پوینده میشود.»

«هر کنشی درست یا نادرست ریشه در اندیشه دارد. هراندازه، یک نگره سالم، کارایی بیشتری در واقعیت داشته باشد، موفق‌تر خواهد بود. نگره مشارکت، سنجه بنیادی دموکراسی است. در دموکراسی، آرای مردم و انتخابات و وکیل‌فرستادن به مجلس اصل نیست بلکه ارزش‌های کار، خودِ «مشارکت» است.»

«بیشینه‌های دموکراسی همان بیشینه‌های مشارکت مردم است جدا از این که چه کسی سرکار آید؛ از این‌رو برخی پژوهشگران، دموکراسی را به همیاری مردم در گزینش سرنوشت خویش بازتعریف کردهاند. آنچه به دموکراسی ارزش می‌دهد، گزینش این یا آن گونه از رژیم سیاسی ویژه نیست.»

«جامعه‌ها در آستانه آسیب‌های گوناگون قرار دارند. مانند بحران مقبولیت، بحران هویت، بحران توزیع، بحران نفوذ و بحران مشارکت. اگر مشارکت مردم در امور اجتماعی همه‌سویه نباشد، آشفتگی اجتماعی پدید می‌آید و همه این‌ها در هم سایه‌انداز می‌شود و از نور«پیوند انسانی» می‌کاهد.»

«برای نمونه، گستره مشارکت مردم و پذیرفته‌شدگی یک رژیم سیاسی با هم بستگی دارد. هر رژیمی برای این که بتواند از همه امکانات کشور برای پیشرفت استفاده کند، نیازمند مردمی‌ست که مشارکت اجتماعی داشته باشند.»

«مفاهیم علوم اجتماعی همانند دیگر علوم، در درازنای زمان و همراه پدیده‌های دوران خویش دگردیس می‌شود. مفهوم مشارکت اجتماعی نیز در این مورد برکنار نیست.

مشارکت اجتماعی پیش از جنگ جهانی دوم با نگره‌هایی مانند قرارداد اجتماعی، نگره جداسازی نیروهای کشوری و مجلس‌های قانونگذار همراه بوده است؛ اما مفهوم نو آن را در خوانش‌های دوران ما مشاهده میشود مشارکت در گستره‌ای از کنش و واکنشهای فرهنگی، محیط زیست، هنر، حقوق کودکان، شبکه‌های ارتباط جمعی، دانش، رویدادهای طبیعی است که هریک به تعریف‌های ویژه خود انجامیده است.»

تعاریفی دیگر از مشارکت اجتماعی

«مشارکت اجتماعی، کنش‌وری خودخواسته انسان‌های جامعه در داشتن رفتارهای انسانی و شرکت مستقیم و غیرمستقیم در جنبش‌های خودانگیخته است.»

ناهید فرجامی به سخنان خود در این مورد ادامه میدهد: انسان به لحاظ سرشتی، موجودی اجتماعی و گریزان از تنهایی‌ست. حیاتش نیز به مشارکت اجتماعی او بسته است. انسان از همان آغاز برای تأمین نیازهای خود که در دوره‌های نخست گسترده بود، به همکاری نیاز داشت. آدمی پیش از آن که به شهرنشینی روی آورد، زیستِ غاری و جنگلی داشت.

گردهمایی‌های انسان‌های نخستین، بسیار ابتدایی و بیشتر برای انجام نیایش بوده است. مشارکت اجتماعی بسیار زود در زندگی انسانی پدیدار شد و جامعه انسانی را شکل داد؛ بعدها توجه انسان به مفاهیم دیگر و ایجاد ساختارهای دیگر برای حفظ ذخیره‌گاه‌های طبیعی و جمعیت و زنده‌ماندن گسترش یافت.»

نقش فرهنگ

به باور ناهید فرجامی، فرهنگ از مهم‌ترین متغیرهای مشارکت اجتماعی است. مشارکت انسان‌ها در جامعه‌ای دارای پیشینه فرهنگی بیشتر دیده می‌شود تا در جامعه‌های نوپا و بدون سابقه فرهنگی. مردم تهی از فرهنگ غنی، در برابر پدیده‌های اجتماعی برخوردی بی‌کنش دارند.

او به گفته‌اش ادامه می‌دهد: «تغییرات فرهنگی سبب دگردیسی در قلمروهای گوناگون اجتماع میشود. در برخی جامعه‌ها، مذهب نقش دارد. پدیده فرهنگی نیز مهمترین هُنایش(اثر) را بر مشارکت اجتماعی دارد که با زمینه‌سازی یک فرهنگ دلخواه، به افزایش مشارکت اجتماعی می‌توان جان بخشید.»

نقش آگاهیِ همگانی

آگاهیهای همگانی و وابستگیهای اجتماعی در افزایش مشارکت مردم به گمان ناهید فرجامی نقش بسزا دارد: «یکی از سبب‌های شرکت در امور اجتماعی، پیوستن به جمعیتی است که به گونه‌ای آرزوها، ارزش‌ها، ناخشنودی و برداشتهای او را باز می‌تاباند.

در دوره جوانی که انسان میخواهد هویت مستقلی در جامعه به دست آورد، پیوستن به گروههای سیاسی یا اجتماعی را برای این کار بر میگزیند. گروه‌های دلخواه، یکی از این روشهاست؛ از این‌رو حتی در دور افتاده‌ترین روستاها نیز کسی را نمی‌توان یافت که به یک دسته اجتماعی وابسته نباشد.»

«انسان جانوری اجتماعی است و این ویژگی‌اش تنها برای برآورد نیازهایش نیست بلکه بهره‌مندی انسان از نیروی اندیشه، این نیاز را به گونه سرشتی در او پدید می‌آورد که یافتههای اندیشگی‌اش را با دیگران در میان نهد. بدینگونه گروه‌های گوناگون انسانی شکل می‌گیرند و می‌کوشند با دیگر روشها، اندیشههای خود را برای سازندگی ساختار اجتماعی خویش به کار گیرند.»

«اندیشمندان بر این باورند که هر اندازه شهروندان بیشتر به خوشایندهای مشترک خود آگاهی داشته باشند، بهتر می‌توانند تصمیم‌های اجتماعی را که به سود همگان نزدیکتر است، بشناسند، به شرط آن که امکان واقعی گزینش و مشارکت را در اختیار داشته باشند.

نمایندگان جماعتی را که خواستار یک سامانه اجتماعی ویژه هستند بر پایه وجدان ملی، به یک فلسفه مشترک دل می‌بندند و این فلسفه در یک گونه دلبستگی ریشه دارد و انسان‌ها را از واکنشهای تک‌روانه باز می‌دارد.» «درجه آگاهی اجتماعی شهروندان با میزان و کیفیت جریان داده‌ها و آسانی دسترسی به آن بستگی مستقیم دارد.»

«داشتن سواد به تنهایی نشانگر بالارفتن آگاهیهای همگانی در مسائل یادشده نیست ولی بیسوادی و نبود ابزارهای دسترسی به اطلاعات حقوقی، اداری، فنی تعریف‌شده در این راستا، در شمار آگاهی‌های همگانی است. مهم‌ترین وظیفه مدیران اجتماعی، آموزش، تامین اعتبارات و کمک‌های فنی و حرفه‌ای همراه با پدیدآوردن زمینه گسترش آگاهی‌های همگانی است.»

«آگاهی‌های همگانی افزون بر تاثیر بر مشارکت، در غنیشدن اندیشه انسان‌ها و پایداری در نومیدی‌ها نیز موثر است. پژوهش‌ها نشان داده که انسان‌های دارای داده‌های اجتماعی، پیشتاز مشارکت و همیاری و مردمگرایی هستند.»

«انسان موجودی اجتماعی است با سرشتی گروه‌گرا. تعریف یاد شده از آن رو اهمیت دارد که انسان همواره به شکل جمعی زندگی کرده و نیازهای خود را به‌ مدد دیگران رفع کرده است. تاریخ زندگی انسان، تاریخ همکاری و مشارکت است. زمانی که نخستین‌بار، انسان دریافت که میتواند با فراگرد توان خود بر مشکلات چیره شود، مشارکت زاده شده است.»

«واژه مشارکت، بازتابانندهِ درگیری و گردهمایی برای هدفی ویژه است. در باره ویژگی واژگانی آن گفت‌وشنودهای فراوانی شده، ولی در کل می‌توان جوهره بنیادین آن را درگیری، کنش‌وری و تاثیرپذیری دانست. مشارکت مردم به‌ معنای همکاری خودخواسته و آزادی آنان در فرآیند توسعه و پیشرفت است.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha